مگر خود خدا در قران نفرموده است که در دین هیچ زور و اجباری وجود ندارد؟پس چرا ما باید حتما نماز بخوانیم و روزه بگیریم؟
بله در قبول دین هیچ زور و اجباری در کار نیست.مردم همه ازادند که دین اسلام را بپذیرند یا نپذیرند.کسی نمی تواند شمشیر روی گردن کسی بگذارد و او را به پذیرش دین اسلام وادار کند.قبول دین یعنی اینکه کسی در عمق وجودش ان را قبول کند.ایا حتی با سخت ترین شکنجه ها می توان قلب کسی را تصرف و او را به دین علاقه مند کرد؟
در هنگام گذشتن از پل نوجوانی با ان کوله پشتی نه چندان پر کم کم می فهمی باید در سر راهت چیزهایی به کوله پشتی اضافه کنی.اما باید حواست باشد که زیاد سنگینش نکنی.این پل سرزمینی است که نوجوانی ات را روی ان می گذرانی و نوجوانی دورانی نیست که بخواهی تنها باشی و تنهایی این سفر را ادامه بدهی.
زندگی چقدر سخت است!وقتی این چنین مانند صاعقه ای روشن به من ضربه می زند از جلویش می روم کنار.ایا سرما خورده ام؟این زمختی و صدای خشن از یک سرماخوردگی به یک سرماخوردگی دیگر ادامه دارد.سرماخوردگی برای همه ی انسان ها عادی است.اما من هر وقت سرما می خورم مامان و بابا فکر می کنند به سرماخوردگی خطرناکی مبتلا شده ام.مرا مجبور می کنند بروم توی تخت خواب دکتر را خبر می کنند که همه ی داروها را به من بخوراند و ....
وقتی ان ها را به خاطر این مراقبت های بیش از حد دست می اندازم و مسخره می کنم غر می زنند و می گویند((تو نفهمی درک نمی کنی!تو خیلی جوان و کم سن و سال تر از این حرف ها هستی تا بفهمی ما چقدر نگرانت هستیم.))
انسان و فرشته دو ستایشگر خالق هستند و به ستایشگری معروف اند.ولی ایا جز انسان و فرشته ستایشگران دیگری هستند؟ایا ما انها را می بینیم؟می شناسیم؟حکایت زیر ایینه ای برای دیدن و شناختن اینان است:((یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.شوریده ای که در ان سفر همراه ما بود.نعره براورد و راه بیابان گرفت و یک نفس ارام نبافت.چون روز شدگفتم:((این چه حالت بود؟))گفت:((بلبلان را شنیدم که به نالش در امده بودند از درخت و کبکان در کوه و غوکان در اب و بهایم در بیشه.اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته)).
یکی از احساس هایی که در همه ی انسان های سالم وجود دارد احساس تعلق و وابستگی است.انسان موجودی اجتماعی است.معنای اجتماعی بودن این است که زندگی او به بودن با دیگران وابسته است.انسان نمی تواند تنها زندگی کند.ممکن است انسان هایی در اطراف شما باشند که تنها زندگی می کنند اما در واقع تنها نیستند.چون دست کم غذایی که می خورند به دست دیگران تولید می شود و یا لباسی را که می پوشند دیگران تهیه می کنند.
بخشی از اوازی که قالی بافان ترکمن هنگام قالی بافی می خوانند:(چالینگ چالینگ چال قیزلار اله داراق ال قیزلاد اله داراق الایلی خالا ناقیش ثالایلی)ترجمه فارسی:(دخترها شانه ها را بردارید و بر تارهای قالی فرود اورید شانه ها را برداریم و قالی را منقش کنیم).
یکی از دوستانم می گفت:((باخودم عهد کردم به هر شهر یا کشوری که سفر می کنم یه صنایع دستی یا یادگاری خاصی از انجا برای خودم بگیرم و بگذارم در اتاقم تا هروقت دیدمش یاد خاطراتم در ان مختصات جغرافیایی بیفتم.))مرزهای کشورها و شهرها یا قوم ها فقط یک سلسه خطوط نامرئی و من در اوردی نیستند.
هر حادثه،اتفاق،پیروزی و شکستی در دنیا علتی دارد.اگر کسی بخواهد قهرمان وزنه برداری شود،باید تمرین های زیادی انجام دهد و زیر نظر مربیان بزرگ ماه ها تلاش کند و نقض هایش را برطرف سازدیا اگر کسی بخواهد از زمین کشاورزی اش محصول فراوان به دست اورد باید در کاشت،داشت و برداشت خیلی دقت کند.هیچ وزنه برداری نمی تواند با تکیه بر شانس به قهرمانی برسد و هیچ کشاورزی هم نمی تواند به امید شانس،محصول فراوانی را برداشت کند.
در مغازه لوازم التحریری نگاهم به جامدادی صورتی خوشگلی افتاده بود.قیمتش را از مغازه دار پرسیده بودم.گفته بود:((بیست هزار تومن)).همین یکی هم مونده.از پدرم خواستم پول بدهد تا ان را بخرم.اما ایشان طبق معمول گفتند:((سربرج))هر روز سری به مغازه می زدم تا ببینم جامددی عزیزم فروخته شده یا نه.وقتی می دیدم سرجایش هست خوش حال می شدم:اما کو تا سر برج.از مغازه دار خواستم ان را برایم کنار بگذارد اما قبول نکرد.بنابراین باید فکری برای ان می کردم.
نقاشی فرایندی است که طی ان،رنگ روی سطحی مانند کاغذ و بوم،نقش ایجاد می کند و اثری خلق می شود. به فردی که این کار را انجام می دهد((نقاش))نام می گویند .نقاشی ها سبک های متنوعی دارند:مانندمدرنیسیم(نوگرایی))کوبیسم((حجم گری))و...سبک ها بیانگر نوع تفکر و علاقه،اندیشه و احساسات نقاش هستند.
احتمالا سوار دوچرخه شده اید و در حین راندن ان،توجه کرده اید که کوچک ترین تغییر جهت فرمان باعث می شود سمت حرکت تغییر کند.به طوری که پس از چند متر،به طور کامل از مسیر دور و به راه دیگری می رود.چرخشی ناچیز در فرمان می تواند تغییر جهتی زیاد به وجود اورد.همه ی ما در طول زندگی دنبال تغییر وضعیت حال و هوایمان هستیم.
شاید فکر کنی برای تغییر باید اتفاق های بزرگی بیفتد و ده ها عامل و وسیله و چه و چه ردیف شوند تا در زندگی مان تغییر جهت صورت بگیرد،اما این فکر اشتباه است.
............بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ............
به وبلاگ معلمی از جنس اینده خوش امدید.من این وبلاگ را راه اندازی کردم برای اینکه به شغل دوست داشتنی ام،یعنی شغل معلمی برسم.من نوشتن را خیلی دوست دارم برای همین این وبلاگ را راه اندازی کردم.در این وبلاگ نوشته هایی از قبیل دلنوشته،تجربه های زندگی،روزنوشت مدرسه و رسم زندگی و...می نویسم.
........الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ........