دیروز خیلی استرس رفتن به مدرسه را داشتم.بالاخره برای صبح روز مدرسه به سختی خوابیدم.خیلی خواب مدرسه رو می دیدم.صبح زود ساعت 5:30 بیدار شدم.نماز صبح خودم رو خوندم.صبحانه ام رو میل کردم.دندان هایم رو مسواک زدم.لباس های مدرسه ام رو پوشیدم و همچنین لوازم التحریرم رو در کیف گذاشتم.برای اینکه بدون استرس به مدرسه بروم در خانه دوستم رفتم.زنگ انها رو زدم.بعد از چند دقیقه در را باز کرد و به سمت مدرسه حرکت کردیم.بعد از یک ربع به مدرسه رسیدیم.دانش اموزان زیادی در دبیرستان بودند.من با دوستم در یک گوشه از حیاط مدرسه نشستیم.حیاط مدرسه خیلی خیلی بزرگ هست.یعنی زمان رفتن به دستشویی و رفتن به کلاس حدود یک ربع طول می کشد.یکی یکی همکلاسی های قبلی راهنمایی رو می دیدم ولی نصف ان ها یا به رشته علوم تجربی رفته بودند یا به رشته ریاضی فیزیک رفته بودند.بعد از چند دقیقه زنگ مدرسه خورد.اصلا صف مدرسه رو بلد نبودیم به سختی صف مدرسه رو پیدا کردیم.معاون مدرسه به اندازه یک ربع داشت قوانین مدرسه رو می گفت.بعدبه کلاس مورد نظر دهم علوم انسانی رفتیم.در کلاس من فقط پنج نفر رو که همان دوست هایم بودند می شناختم.زنگ اول ناظم یکی یکی دانش اموزان رو صدا میزد تا کتاب هایشان رو تحویل بگیرند.زنگ اول درس تاریخ داشتیم معلمش خیلی مهربان بود.زنگ تفریح خورد و بعد از 5 دقیقه دوباره به کلاس رفتیم.زنگ دوم درس جامعه شناسی داشتیم و معلمش خیلی مهربان بود.زنگ سوم نگارش داشتیم و معلمش خیلی جدی بود.در اخر زنگ رفتن به خانه خورد و به خانه برگشتم.یعنی پر استرس ترین روز در عمرم همین روز بود.شما روز اول مهر رو چگونه گذراندید؟؟؟
پی نوشت:من در فصل مدرسه زیاد پست نمی گذارم ولی حتما در یک هفته یک پست منتشر می کنم.بیشتر میخوام از وبلاگم فاصله بگیرم و تمرکزم رو روی درس خواندن بگذارم.بازم از تمام کسانی که پست های وبلاگ من رو می خوانند خیلی تشکر می کنم.
با دوستتون تو مدرسه جدید هستید ؟
خب دیگه نگرانی نداشت که، فک کردم تو مدرسه جدید تنهایید.
چه خوب که خوب گذشت:)
شما چند زنگ دارید؟ سه یا چهار؟
خوش به حالت دختر شیرین بیان الهی تا اخر سال موفق باشید.
روز اول مدرسه برای من مزخرف بود:/
با ارزوی موفقیت...
در دبستان که برای ما سخت گذشت..
اما در دبیرستان که هستیم و کارها دست ما افتاد فهمیدیم چی به چی هست
خوش میگذره...
عزیزم:)
امیدوارم سال تحصیلی خوبی رو تجربه کنی پراز خاطره های خوب :)
چقد دلم برا مدرسه تنگ شد امسال که تووبلاگ جو وپستای بچه های مدرسه ای رو میبینم:)
انشاالله همتون موفق بشید:)
صبحانه رو میل نکنید
بخورید
(نویسندگی)
خدایی حوصله دارین ساعت 5:30 بیدار میشین !!!!!!!!!!!!!!!!؟ خخخ من روز اول مهر به زوووووووووور ساعت 3!!!!!!!! بیخوابی رو شکست دادم و خوابیدم ساعت 6:50 بیدار شدم و ساعت 7:15 هم راه افتادم خخخ حتی تصورشم واس من سخته ساعت 5:30 بیدار بشم خخخ
روز اول مهر امسامو تنها میتونم توی یک کلمه توصیف کنم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــد(البته یه خوبی داشت اونم انی بود که با دو تا از دوستای نزدیکم مسئول کتاب خانه مدرسه شدیم D: )
سلام
برای من اولین روز بی کاریِ بعد از فارغ التحصیلی بود :)
خخخ
همش یه ربع؟؟؟
مدیر ما از 7 تا 10 حرف میزد
البته نمیدونم چیمیگفت
تنها چیزی که همه شنیدیم:
............................................
معلم نگارش!
باز خوبه معلم دفاعی مارو ندیدین(پارسال)
کل سال 15 نفر غایب پایه ثابت کلاس بود بجز زنگ این اقا
حتی یه نفرم غایب نمیشد
ولی حالا استرس چرا؟
من نگران این بودم که باید دوباره از اول دنبال دوست بگردم که دیدم نه خیر
کل مدرسه قبلی اینجان!
سلام
موقعی که مدرسه میرفتم ،برای من هیچوقت فرقی نداشت
نه استرسی نه چیزی
همیشه روز اول رو با اساتید تعریف میکردیم و جالب تر اینکه همه گوشی اورده بودن و اساتید هم پایه بودن اجازه میدادن استفاده کنیم
مثل باقلوا اون روز می گذشت:)
اگر خاطره بدی باشه صرفا از افراد داخل مدرسه داشتم نه بیشتر. که البته برام مهم نبود
خوشحالم بهت خوش گذشته:)
روز اول مهر همیشه برای من نفرت انگیز بود چون قرار بود دوباره با معلم های بی جون و رو به رو بشم که انگار به زور آوردنشون سره کلاس و اخماشون کله صورتشون رو گرفته ..اما حالا بهتر شده معلم ها با حوصله تر و مدرسه ها زیباتر ..یه چیز دیگه زمانه ما یه شعر بود که اوله مهر میزاشتن تو تلویزیون (باز امد بوی ماه مدرسه)یعنی دوست داشتم تلویزیونو خورد کنم.....بگذریم .وبلاگ بسیار زیبایی داری و برات بهترین هارو آرزو میکنم.
موفق باشی.
سلام عزیزم ارزوی موفقیت دارم برات
چقدرصبحازودبیدارمیشی ظهرکلافه نمیشی ؟
شایدروزاول بوده دلشوره داشتی اینطوره
قشنگ ازهمین الانادیگه بایدواسه کنکورت بخونی که پشیمون نشی
ازهمین الان بابرنامه ریزی پیش برو
موفق باشی
امیدوارم موفق باشی
بسیار عالی هست وبلاگتون استاد
سلام . برای شما آرزوی موفقیت دارم.
http://asatid-translation.com
لطفا به سایت ما سر بزنید امید وارم مفید باشه.
............بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ............
به وبلاگ معلمی از جنس اینده خوش امدید.من این وبلاگ را راه اندازی کردم برای اینکه به شغل دوست داشتنی ام،یعنی شغل معلمی برسم.من نوشتن را خیلی دوست دارم برای همین این وبلاگ را راه اندازی کردم.در این وبلاگ نوشته هایی از قبیل دلنوشته،تجربه های زندگی،روزنوشت مدرسه و رسم زندگی و...می نویسم.
........الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ........